جدول جو
جدول جو

معنی گیوه باف - جستجوی لغت در جدول جو

گیوه باف
کسی که رویۀ گیوه می بافد
تصویری از گیوه باف
تصویر گیوه باف
فرهنگ فارسی عمید
گیوه باف
(حَ)
آنکه گیوه بافد. آنکه رویه های پاافزاری که نامش گیوه است بافد. بافندۀ گیوه
لغت نامه دهخدا
گیوه باف
کسی که گیوه سازد
تصویری از گیوه باف
تصویر گیوه باف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ رِ نِ شَ تَ)
از ریسمان پنبه ای پاافزاری که نامش گیوه است ترتیب دادن. رجوع به گیوه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
آنکه پیچه بافد. آنکه روی بند مویینه بافد زنان را، پیچه. عقاص
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ خوا / خا)
معشوق و یا معشوقۀ با ناز و کرشمه. که دانا باشد به همه فن های عشقی و بکار برد آنها را. (ناظم الاطباء) ، مکار. حیله گر. نیرنگساز. محیل. خادع. بامبول باز. (یادداشت مؤلف) ، عاشق و شیدایی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَنْ، نُ / نِ / نَ)
آنکه کیسۀ حمام بافد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیوه بافی
تصویر گیوه بافی
عمل و شغل گیوه باف، کارگاه و محل گیوه باف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیوه بافتن
تصویر گیوه بافتن
ساختن گیوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچه باف
تصویر پیچه باف
آنکه پیچه بافد آنکه روی بند مویینه برای زنان بافد، پیچه عقاص
فرهنگ لغت هوشیار